پیش درآمد: فاطمه رجبی فرزند آیت الله دوانی و همسر دکتر غلامحسین الهام است. خانم رجبی متولد شهر قم است. در سال 1350 به تهران نقل مکان می کنند. وی در تهران دوره دبیرستان را به صورت متفرقه می خواند و در سال 58 در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران پذیرفته می شود. او سپس همراه با دکتر الهام به عنوان نمایندگان دانشجویان به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران در می آید. وی از سال 70 تدریس در دبیرستان های تهران را شروع می کند و در سال 77 به دلیل عدم تحمل دولت اصلاحات از انتقادهای وی، از تدریس در آموزش ورورش محروم می شود.
خانم رجبی که خود را یک زن خانه دار و صاحب دو فرزند معرفی می کند در حال حاضر مشغول گذراندن دوره دکترای روابط بین الملل است. او که همواره به عنوان یکی از منتقدان جدی دوران توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی در نشریات و روزنامه ها قلم زده است صاحب 12 کتاب هم هست که پر سر و صدا ترین آن کتاب" احمدی نژاد؛ معجزه هزاره سوم" می باشد. کتاب دولت دین، اصلاح طلبی و زن در حماسه کربلا از تالیفان مهم ایشان به شمار می آید.
فاطمه رجبی امروز بیشتر از هر زمان دیگر دغدغه فرهنگی دارد و به جریان های سیاسی موجود در کشور هم اعتماد چندانی ندارد. در این گفتگو سعی داریم آخرین نقطه نظرات سیاسی و فرهنگی ایشان را به اطلاع مخاطبان برسانیم.
جامعه ما سیاست زده است/ دیدگاه سروش هم اکنون در حوزه فرهنگی اجرا می شود
جامعه ما سیاست زده است/ دیدگاه سروش هم اکنون در حوزه فرهنگی اجرا می شود
*به عنوان یک زن مسلمان مهمترین دغدغه شما در حوزه فرهنگ چیست؟
مهمترین دغدغهای که هر فرد با نگاه دینی و ملی و البته آسیبشناسانه به مسائل امروز جامعه ما دارد حفظ خانواده است. بزرگترین آفتی که هماکنون جامعه ما را در بر گرفته فروپاشی خانوادههاست.
متأسفانه جامعه سیاستزده ما، انحرافی را در دیدگاه مردم و مسئولان ایجاد کرده و همه مسائل با موضوعات سیاسی ادغام میشود. همه ما به فکر این هستیم که حزب و دسته جدید تشکیل بدهیم تا مجلس و دولت را بدست بیاوریم و دوای درد جامعه، اسلام و انقلاب را نیز در این کار میبینیم.
مجلس و ریاست جمهوری تا به حال چندین دوره دست به دست شده ولی دردهای عمیق جامعه کاهش نیافته و به دلایلی گسترش هم داشته است. اگر با نگاهی واقعی نگاه کنیم مهمترین دغدغه ما خانواده است. بنده به عنوان نسلی که قبل از انقلاب را نیز دیدهام فکر میکنم در هیچ دورهای از عمرم این مقدار خانواده در معرض آسیب نبود.
یکی از دلایل این اتفاق، فضای فرهنگی است. در واقع خواسته عبدالکریم سروش انجام شد و در جامعهای باز! در حال زندگی هستیم. به عنوان مثال ملاعلی کنی جملهای دارد در مخالفت ورود قطار که متأسفانه تاریخنویسان معاصر و حال ما بسیار تحریفگرانه تاریخ را بیان می کنند و مثبتها را منفی جلوه میدهند. ایشان جملهای بسیار عمیق و ماندگار گفتهاند که در هر زمانی میتوان به آن تکیه کرد. ملاعلی کنی فرمودند: " الان که قطار نیست تکتک فرنگی وارد کشور میشود و تأثیر اینچنینی بر روی دین مردم دارد وای به حال زمانی که قطار قطار فرنگی وارد کشور شود!"
وقتی بعد از دفاع مقدس، فضا به روی بیگانگان باز شد و مسائلی مثل بازاریابی و کاریابی برای ایرانیان به وجود آمد، موضوعات فرهنگی دگرگون شد.
موضوع دوم تکنولوژی است. متأسفانه یکی از افتخارات مسئولان جمهوری اسلامی این است که ما به فناوریهای بسیاری دست پیدا کردیم. بنده یک بار در نشریه صبح یک مقاله نوشتم و اعتراض کردم که وزارت فرهنگ و علوم ما چرا به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تغییر نام پیدا کرد؟ وقتی که ما خوشحال هستیم از این مسأله، باید بدانیم فناوری موضوعی است که هماکنون با تأثیرات آن درگیر هستیم. البته برخی بحث میکنند که فناوری تأثیرات مثبت هم دارد ولی یک جامعه بیش از آنکه مثبتها را قبول کند، پذیرای منفیها است.
حریم های فرهنگی شکسته شده اند/ صداو سیما حریم شرعی ندارد
نکته سوم که خانواده را مورد هجوم قرار داده و در گذشته وجود نداشته به هم خوردن حریم دینداری است. در زمان پهلوی حریم میان مردمی که دیندار بودند و مردمی که هیچ چیز را حرام نمیدانستند، همیشه وجود داشت. مثلا رسانهها را دنبال نمیکردند و برای خودشان یک حکومت فرهنگی دیندارانه جدا داشتند و اتفاقا کسانی هم که رسانههای گفتاری و شنیداری را دنبال میکردند در مسائل خانواده تابع دین بودند. اما الان دستگاه صدا و سیمای جمهوری اسلامی حریم شرعی ندارد. این چه فضایی از خانواده است که صدا و سیما نشان میدهد؟
چند شب پیش بخشی از سریال ماه رمضان را نگاه میکردم که مکرر نشان میدهد دختر چادری و مذهبی روی صندلی جلو خودرو با پسری مینشیند. جالب است که این دختر در بین راه چادر خود را به باد میدهد. شما هرچی که میخواهید بگویید به کنار، ولی کجای خانواده مذهبی این مطلب را میپذیرد که با یک مرد نامحرم در صندلی جلوی ماشین بنشیند و حالا هر گفت و گویی بکنید؟ بهم خوردن حریم مرز دینداری و غیردینداری باعث شد خانواده آسیب ببیند.
هر جامعهشناس و مردمشناسی خانواده را مهمترین رکن میداند و در آرمانهای امام (ره) نیز این مسأله وجود دارد. زن اساس خانواده است که هماکنون در معرض تخریب قرار گرفته و بسیاری از این آسیبها نیز تعمدی بوده است. الان نیز میتوان با وجود اینکه بسیار دیر شده، جلوی تخریبها را گرفت. متأسفانه این دغدغه در سیاسیون اصلاً مورد بحث نیست و در کارشناسان مختلفی هم که ای دغدغه را دارند، به شکل اصولی مورد بحث قرار نمیگیرد.
* نگاه شما به اشتغال زنان و ورود به بازار کار چیست؟
بنده پاسخ سؤال شما را با جملهای از ویل دورانت میدهم. وی وقتی به انقلاب صنعتی و کشاندن زنها به بازار کار اشاره میکند، در کتاب «لذات فلسفه» میگوید: «زنان برده پیچ مهره کارخانهها شدند.» دورانت توضیح میدهد که در گذشته خانههای بزرگ با اتاقهای متعدد وجود داشته و مادران با کرامت صاحب فرزندان بسیاری بودند. جالب است که وی ادامه دهد که " بعد از انقلاب صنعتی وقتی زنی در خانه نماند آن خانهها به قوطیهای کبریت تبدیل می شوند."
زن اساس خانواده بود و زمانی که او در خانه نیست نیازی هم به خانه بزرگ وجود ندارد. در همین راستا بچههای متعددی نیز وجود ندارند و صفا و شادمانی از بین میرود. البته حرفهای دورانت برای 60 سال پیش بوده و هماکنون اوضاع بدتر است.
امام بیشتر از سیاست به فرهنگ می پرداخت
* این نگاهی که از ویل دورانت آوردید به این معنا است که ما اسیر یک جبر تاریخی هستیم و نظام لیبرال سرمایهداری در حال تزریق فرهنگ خود است و ظاهراً گریزی نیست.
فکر میکنم انقلاب اسلامی ما با آموزههایی که امام (ره) به ما دادهاند همان راه گریز از حاکمیت لیبرال دموکراسی است که برای فروپاشی انسان آمد. کار آنها از خانواده، ادیان و... گذشته و به فروپاشی انسان رسیده اند.
آموزههای امام نیز بیش از آنکه به سیاست بپردازد اصرار دارد که باید فرهنگ غرب کنار گذاشته شود. حتی در حرفهای امثال جلال آل احمد میتوان این را دید. این افراد نیز راه فرار را بازگشت به هویت ملی-دینی میدانند. در حاکمیت سرمایهداری برای تکتک انسانها، دین و مذهب شیعه برنامههای خاصی دارد. باید دید که چرا زن در اولین و اصلیترین نقطه این برنامه است؟ چون اگر زن مهمترین عامل در جامعه است پس طبیعتا در حمله به آن جامعه نیز باید ابتدا مورد هدف قرار گیرد.
در دوران اصلاحات زنان را به اجبار خانواده گریز کردند
* در نظام سرمایهداری زن عنصری است که میتواند با کمترین مزد کار کند. همچنین ورود زنان به جامعه میتواند فروش کالاها را بالا ببرد. این دو نکتهای است که نظام سرمایهداری برای وارد کردن زنان در جامعه مد نظر داشت.
من متأسفانه به جامعه اسلامی خودمان اشاره میکنم نه به دوران انقلاب صنعتی که اهداف مشخصی داشت. در زمان اصلاحات و در چند نشریه و سخنرانی گفتهام که ما داریم با زور زنان را به گریز از خانه تشویق میکنیم. ما در حال ترغیب زنان به شکستن حریم خانواده هستیم و یک انگیزه مصنوعی و هدف تقلبی به آنها میدهیم. این کار یعنی دادن یک فطرت مصنوعی به زنان. بنده مثال کشور و رسانه های خودمان را میزنم. هماکنون بمباران تبلیغاتی انجام میشود که زن برای این بخش زنانه آفریده نشده است. یعنی هدف آفرینش را در نگاه زن تغییر میدهند.
سیاستگذاریها و برنامهریزیها زن را از دایرهای که میتواند در آن به هدف آفرینش خود پی ببرد، خارج میکند و به او میگوید " اشتباه فکر میکنی" و اگر به این مسأله نگاه کنید میبینید که همان نگاه سرمایهداری است. یعنی حضور زن میتواند برای حاکمان سرمایهدار جلب مشتری کند. حالا این مشتری میتواند در کارخانه، اداره، پژوهشگاه، دانشگاه و... باشد. اسمها قشنگ شده ولی اهداف و واقعیتها تغییری نکرده است.
زمانی که بنده تربیت شدم روش به گونهای بود و اکنون نیز به گونهای دیگر است. ولی من فکر میکنم هدف نباید تغییر کند. ما با سخن و عمل تربیت میشدیم. یعنی پدر و مادر خود را مشاهده میکردیم که با هر مقدار توانایی فکری و علمی تلاش میکردند که فرزندان دیندار و کارآمدی را به جامعه تحویل دهند. این کار هم با گفتار انجام میشد و هم با عمل. مثلاً بنده تذکرات اکیدی که مادرم میدادند را هرگز فراموش نمیکنم. حتی با همان سطح سواد خواندن و نوشتن. بنده آرزو میکنم که ای کاش مادران دارای تحصیلات عالیه امروز کمی از تفکرات مادر بنده که سواد ابتدایی داشت را میداشتند. پدرم هم توبیخهایی میکردند که الان نیز ممنون آن توبیخها هستم. الان هم حرکتهایی ندارم که بگوییم عقده آن توبیخها و سختگیریهای به جا است.
هماکنون نیز در حریم خانواده خودم، پسرم چند وقت پیش مصاحبهای کرده و گفته بود که در فضای باز سیاسی-فرهنگی تربیت شده. خانه ما حریم و چهارچوب خاص دارد. با هرکسی رفت و آمد نداریم و بچه من در این فضا بزرگ میشود. مثلا بچههای من میگویند به لحاظ شخصیتی دوست نداریم با فلان شخص رفت و آمد کنیم. ولی وقتی حریم خانواده را شکستیم و اجازه ورود هر مسألهای را دادیم، فرزند دچار مشکل میشود.
البته خانواده هایی وجود دارند که با وجود گسترش ماهواره و اینترنت هنوز دسترسی به اینها ندارند ولی میبینیم که جوانان آنها دچار برخی مسائل شدند. این نتیجه رسانه ملی جمهوری اسلامی و آموزشهای دانشگاه، مدرسه و جامعه است.
دانشگاه آزاد حریم های خانواده را شکست/ در جامعه ما لیبرال گرایی بیداد می کند!
* آیا همان سیره عملی که والدین شما در منزل داشتند را میتوان در عصر حاضر عملیاتی کرد و یا بخشی از آن قابل اجرا است؟
زن اساس خانواده بود و زمانی که او در خانه نیست نیازی هم به خانه بزرگ وجود ندارد. در همین راستا بچههای متعددی نیز وجود ندارند و صفا و شادمانی از بین میرود. البته حرفهای دورانت برای 60 سال پیش بوده و هماکنون اوضاع بدتر است.
امام بیشتر از سیاست به فرهنگ می پرداخت
* این نگاهی که از ویل دورانت آوردید به این معنا است که ما اسیر یک جبر تاریخی هستیم و نظام لیبرال سرمایهداری در حال تزریق فرهنگ خود است و ظاهراً گریزی نیست.
فکر میکنم انقلاب اسلامی ما با آموزههایی که امام (ره) به ما دادهاند همان راه گریز از حاکمیت لیبرال دموکراسی است که برای فروپاشی انسان آمد. کار آنها از خانواده، ادیان و... گذشته و به فروپاشی انسان رسیده اند.
آموزههای امام نیز بیش از آنکه به سیاست بپردازد اصرار دارد که باید فرهنگ غرب کنار گذاشته شود. حتی در حرفهای امثال جلال آل احمد میتوان این را دید. این افراد نیز راه فرار را بازگشت به هویت ملی-دینی میدانند. در حاکمیت سرمایهداری برای تکتک انسانها، دین و مذهب شیعه برنامههای خاصی دارد. باید دید که چرا زن در اولین و اصلیترین نقطه این برنامه است؟ چون اگر زن مهمترین عامل در جامعه است پس طبیعتا در حمله به آن جامعه نیز باید ابتدا مورد هدف قرار گیرد.
در دوران اصلاحات زنان را به اجبار خانواده گریز کردند
* در نظام سرمایهداری زن عنصری است که میتواند با کمترین مزد کار کند. همچنین ورود زنان به جامعه میتواند فروش کالاها را بالا ببرد. این دو نکتهای است که نظام سرمایهداری برای وارد کردن زنان در جامعه مد نظر داشت.
من متأسفانه به جامعه اسلامی خودمان اشاره میکنم نه به دوران انقلاب صنعتی که اهداف مشخصی داشت. در زمان اصلاحات و در چند نشریه و سخنرانی گفتهام که ما داریم با زور زنان را به گریز از خانه تشویق میکنیم. ما در حال ترغیب زنان به شکستن حریم خانواده هستیم و یک انگیزه مصنوعی و هدف تقلبی به آنها میدهیم. این کار یعنی دادن یک فطرت مصنوعی به زنان. بنده مثال کشور و رسانه های خودمان را میزنم. هماکنون بمباران تبلیغاتی انجام میشود که زن برای این بخش زنانه آفریده نشده است. یعنی هدف آفرینش را در نگاه زن تغییر میدهند.
سیاستگذاریها و برنامهریزیها زن را از دایرهای که میتواند در آن به هدف آفرینش خود پی ببرد، خارج میکند و به او میگوید " اشتباه فکر میکنی" و اگر به این مسأله نگاه کنید میبینید که همان نگاه سرمایهداری است. یعنی حضور زن میتواند برای حاکمان سرمایهدار جلب مشتری کند. حالا این مشتری میتواند در کارخانه، اداره، پژوهشگاه، دانشگاه و... باشد. اسمها قشنگ شده ولی اهداف و واقعیتها تغییری نکرده است.
زمانی که بنده تربیت شدم روش به گونهای بود و اکنون نیز به گونهای دیگر است. ولی من فکر میکنم هدف نباید تغییر کند. ما با سخن و عمل تربیت میشدیم. یعنی پدر و مادر خود را مشاهده میکردیم که با هر مقدار توانایی فکری و علمی تلاش میکردند که فرزندان دیندار و کارآمدی را به جامعه تحویل دهند. این کار هم با گفتار انجام میشد و هم با عمل. مثلاً بنده تذکرات اکیدی که مادرم میدادند را هرگز فراموش نمیکنم. حتی با همان سطح سواد خواندن و نوشتن. بنده آرزو میکنم که ای کاش مادران دارای تحصیلات عالیه امروز کمی از تفکرات مادر بنده که سواد ابتدایی داشت را میداشتند. پدرم هم توبیخهایی میکردند که الان نیز ممنون آن توبیخها هستم. الان هم حرکتهایی ندارم که بگوییم عقده آن توبیخها و سختگیریهای به جا است.
هماکنون نیز در حریم خانواده خودم، پسرم چند وقت پیش مصاحبهای کرده و گفته بود که در فضای باز سیاسی-فرهنگی تربیت شده. خانه ما حریم و چهارچوب خاص دارد. با هرکسی رفت و آمد نداریم و بچه من در این فضا بزرگ میشود. مثلا بچههای من میگویند به لحاظ شخصیتی دوست نداریم با فلان شخص رفت و آمد کنیم. ولی وقتی حریم خانواده را شکستیم و اجازه ورود هر مسألهای را دادیم، فرزند دچار مشکل میشود.
البته خانواده هایی وجود دارند که با وجود گسترش ماهواره و اینترنت هنوز دسترسی به اینها ندارند ولی میبینیم که جوانان آنها دچار برخی مسائل شدند. این نتیجه رسانه ملی جمهوری اسلامی و آموزشهای دانشگاه، مدرسه و جامعه است.
دانشگاه آزاد حریم های خانواده را شکست/ در جامعه ما لیبرال گرایی بیداد می کند!
* آیا همان سیره عملی که والدین شما در منزل داشتند را میتوان در عصر حاضر عملیاتی کرد و یا بخشی از آن قابل اجرا است؟
بسیاری از کارشناسان فلسفه نظیر دکتر داوری و نصر میگویند که شهرنشینی و گسترش شهرها ضایعات فرهنگی دارد و هرچه شهرها صنعتیتر باشد تکنولوژی نیز در آن بیشتر است.
از زمان تربیتی بنده تا به حال شهرنشینی بسیار افزایش پیدا کرده است. با ورود دانشگاه آزاد در سالهای گذشته، حریمهای فرهنگی در روستاها نیز شکسته شد و هماکنون نیز به طور کلی دانشگاه آزاد و غیرآزاد در حال حریمشکنی هستند. دانشگاهی که باید اسلام را تبلیغ میکرد برای شکستن حریمها و غربزده کردن مردم آمد است.
روش تربیتی بنده عمومی بود. من نیز قبول دارم که بچه زمان گذشته و مادر زمان حال هستم. اما فکر میکنم اگر همان اهداف و انگیزهها را در نظر بگیریم متوجه میشویم که نتیجه چه باید بشود. الان از پدران و مادران سؤال کنید که برای خانواده خود چه نتیجهای در نظر دارید؟ ببینید چند نفر این فکر را کردهاند.
هم اکنون فردگرایی لیبرالی بیداد میکند. مادرانی همسن بنده وجود دارند که از گذشته خود پشیمان هستند و میگویند "ما تمام عمر خود را فدای خانواده کردیم پس خودمان چه؟ " یعنی به جای اینکه عمر خود را نتیجهبخش بدانند و ثمره آن را در فرزندان و جامعه ببیند آنرا بیحاصل میشمرند و این فردگرایی لیبرالی است. پدران امروز ما نیز فکر میکنند که همه عمر خود را صرف خانواده کردهاند. این دیدگاه اومانیستی، دید ما و آموزههای دینی را مورد هجوم قرار داده است. هرکسی خودش را میخواهد و این آموزه خطرناک است. از این رو است که فکر میکنم روش تربیتی با تبیین بیشتر باید انجام شود ولی الگوها باید همان موارد گذشته باشد.
اگر میخواهیم کودکی را تربیت کنیم باید تبیین کنیم. بنده دو پسر دارم و کودکی آنها به دوره آقای هاشمی رسید. وقتی میخواستم به آنها بگویم که این لباسی که هماکنون مد شده بد است نمیگفتم این لباس را نمیخرم. بلکه میگفتم ببینید الگوها چیست و چه کسانی این لباس ها را می پوشند.
* فرزندان شما بیشتر تحت تأثیر آموزههای مادر بودهاند یا پدر؟
یکبار از پسر بزرگم پرسیدند به مادرت چه نمرهای میدهی؟ گفت؛ بیست، و پسر کوچکم همین را گفت. هماکنون نیز که ازدواج کرده برای همسرش از حضور همیشگی من در خانه میگوید.
دولت خاتمی کاری کرد که به دین مداران می گفتند طالبانی!
* ما دنبال یک نسخه میگردیم. هماکنون یکسری الگوهای نظام سلطه و سرمایهداری در حال تحمیل به ماست. ما نیازمند الگو هستیم. چه نسخهای میتوان پیشنهاد کرد؟ آیا بالاخره دختر خود را به دانشگاه بفرستیم؟ و آیاهای بسیاری دیگر... چه تدبیری برای این وجود دارد؟
سؤال سختی است که گروههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... باید جمع شوند و البته یک پاسخ هم ندارد و شما این سؤال را از بنده میپرسید که معلوم نیست توان پاسخگویی داشته باشیم.
باید به سبک زندگی اشاره کنم. قبل از گستردگی تکنولوژی با آموزههایی که غربزدگان ما آورده بودند سبک زندگی غربی را تحمیل کردند. در جامعه اسلامی ما سبک زندگی سنتی از مُد افتاده قلمداد شد. این سبک زندگی از شهرسازی تا پزشکی و... وارد شد. سبک زندگی بومی به یک سبک غربی و غیرطبیعی تبدیل شده است. انسانهای قانع تبدیل شدند به انسانهای حریص. حریم مادی وجود ندارد و هیچکس نمیگوید که من در یک دایره خاص باید زندگی کنم بلکه همه نگاهها به بالاترین جایگاه است. همه به سبک زندگی سرمایهدارانه نگاه میکنند.
خانوادههای سطح پائین را میبینید که وسائل تجمل را به سختی تهیه کرده و آن را نیز اعتبار قلمداد میکنند. بازار سرمایهداری یعنی این و اصلاً بنا بر ایجاد شکاف است. هماکنون تلویزیون و آگهیهای تجاری ما را نگاه کنید و ببینید از چه زمانی شروع شد. برخی اجناسی که تبلیغ می شود برای فردی مثل من که چند دهه از عمرم گذشته مطمئنم اصلاً مورد نیاز نیست. وقتی سبک زندگی تغییر کرد دیگر جلوی تکنولوژی را نمیتوان گرفت و نگاه انسانها به زندگی متفاوت میشود.
سن ازدواج هم یک معضل است. زمانی که طالبان به افغانستان حمله کرده بود دولت خاتمی بیشترین تبلیغات و مانورها را روی این مسأله و بر علیه اسلام آغاز کرد. فضا در کشور طوری شده بود که هرکس در کشور حرف دین میزد به او میگفتند طالبانی. ازجمله مواردی که شبانهروز در تلویزیون تبلیغ میشد جنایات طالبان بود. ازجمله جنایات طلبان این بود که دختران را 15 ساله شوهر میدادند. آیا این خلاف شرع بود؟ بماند که این ازدواجها چطور صورت میگرفت.
یاد دارم که از ابتدای انقلاب دوستان من که در مدرسه تدریس میکردند به من میگفتند؛ باید جلوی مادرانی که فرزندان خود را در دوره راهنمایی شوهر میدهند بگیریم. به آنها گفتم چرا باید جلوی این کار را بگیریم؟ اگر به نافرجامی میرسد بله، وگرنه چرا باید جلوی آن را میگرفتیم؟
اصلاً یک حرکت بدی در جامعه شکل گرفت و عدهای خود را قیم خانوادهها کردند. به عنوان مثال در برخی شهرهای ما این سنت وجود دارد که دختران را زود شوهر میدادند. ولی با بمباران تبلیغاتی، این افراد را نهی کردند. چند وقت پیش در تهران یک دختر دبیرستانی را دیدم که ازدواج موفقی هم داشت. ولی دیگران انگشت به دهان گرفته و خانواده را شماتت میکردند که چرا بچه را زود شوهر دادید. الان نیز جلوی این کار را میگیرند.
ولی جامعه ما هنوز ظرفیت درست زندگی کردن را دارد. تکنولوژی در تخریب فرهنگها و باورها خیلی مؤثر است ولی ظرفیت جامعه دینی ما بسیار بالا است.
آیا زن خلق شد که با مرد برابر باشد و با او رقابت کند؟
* هماکنون قانون مدنی ما نیز اجازه ازدواج دختر 14 ساله را نمیدهد. همین مطلب است که میگویم تصمیمسازان مؤثر هستند. ما همه تقصیرها را میبریم به سمت فرهنگ بیگانه، ولی این فرهنگ به دست مسئولان ما اجرا میشود.
البته بخشی از این مشکلات ناگزیر است ولی بخش عظیمی از این موانع ازدواج، تقلبی است. مگر مخارج ازدواج چقدر است؟ قبلاً به ما یاد میدادند که چگونه با وجود اینکه خانهدار هستیم به اقتصاد خانواده کمک کنیم. ولی هماکنون زن خانهدار را به عنوان یک نانخور محسوب میکنند.
من بسیار زشت میدانم اینکه برخی آقایان میگویند؛ زن شاغل می خواهیم. یعنی همهچیز جا به جا شده است. الگوسازی کاری فرهنگی است. آخرین بار در یک اردوی آموزشی دانشگاهی سخنرانی داشتم و درباره خانواده و زن گفتم که " باید دید هدف از آفرینش زن چیست؟" اگر حکومت این مسائل را برای جامعه بگوید فطرت انسانها را دوباره به کارآمدی تبدیل میکند.
سرفصلهای آن مفهوم ها این است که آیا زن خلق شد که با مرد برابر باشد و با او رقابت کند؟ آیا زن خلق شد که بگوید هرجا مرد هست من نیز هستم؟ و اگر این بود چرا خداوند اینگونه خلق کرد؟ در آن همایش گفتم " شما فکر میکنید نعوذبالله خداوند ناتوان بود که از جنس مرد نسلها را تکثیر کند؟ معلوم است که میتواند، پس چرا نسل دومی به نام زن را به وجود آورد؟" متأسفانه مسئولان نظام ما بیلان کار میدهند و به ظرفیت بیشتر دختران در دانشگاهها و مشاغل، افتخار می کنند. باید مسائل و فرهنگ سر جای خود برگردد. معنای عدالت نیز همین است که هرچیزی سر جای خودش باشد.
اگر فرهنگ اسلامی مایه شرمندگی شماست لااقل فرهنگ بومی را ترویج دهید!
هماکنون عین بیعدالتی را در حاکمیت و مسئولان میبینیم که فرهنگ و آموزهها از جای خود خارج شده است. من میگویم اصلاً فرهنگ دینی هم ندهید بیاید حداقل فرهنگ بومی را به مردم ارائه کنید. فرهنگی دینی اگر مایه شرمندگی شماست بیایید و فرهنگ بومی را بدهید.
مثلا خانم کارشناس میآید در تلویزیون آسیبشناسی کند. شما نحوه حجاب، خندهها و حتی کلماتی که از دهان او خارج میشود را در رسانهای که 70 میلیون جمعیت دارد، ببینید. حرفهایی به عنوان حرفهای اسلامی میزند که هیچ فرقی با حرفهای غربی ندارد.
* خوانندهها با مصداق زودتر به مقصد میرند. اگر امکان کار دارد موارد مصداقی را مطرح کنید.
به عنوان مثال برنامهای است که آخر شبها با نام این شب ها پخش میشود. گاهی این برنامه تا یک نیمه شب طول میکشید. یک خانمی در این برنامه حاضر شد که درباره اسلام حرف میزد. برای من سؤال است که چرا یک خانم باید تا ساعت 1 بعد از نصفه شب در بیرون خانه بماند، آنهم برای برنامه تلویزیونی؟ شما فکر میکنید این موضوع در ذهن بسیاری از زنان ما رسوخ نمیکند؟ یا حتی الگو نمیگیرند که معنی فداکاری برای اسلام این است که تا این وقت شب، زن میتواند بیرون باشد! شاید من خیلی بد فکر میکنم ولی وقتی به دانشگاه میروم و این حرفها را میزنم میبینم که از طرف نسل سوم مورد استقبال قرار میگیرد.
یا مثلاً خانم میآید از اسلام حرف میزند و مجری مرد است و یا فرد روحانی میآید و مجری خانمی که در مقابل او است چهرهای تغییر داده و آرایش شده دارد. بنده حتی خانمی که کارشناس اسلامی هم هست را در برنامهای دیدم و خدا میداند کلماتی به عنوان کارشناسی رد و بدل میشد که آقای مجری از شرم سر خود را پائین انداخت.
اول آن خانم فهم اینکه در یک جمع عمومی چه کلامی را به کار ببرد نداشت، و دوم چه ضرورتی دارد که یک خانم این حرفها را بزند؟ متأسفانه در کشور ما کارشناس یعنی کسی که پارتی داشته باشد و گل کند. شما این افراد را برای جامعه الگو میکنید. برخی از خانمهای هم سن بنده میگویند که " چرا میگویی زن نباید در برخی مجامع حاضر شود؟ و مثلاً فلان خانم رفت و در مجمعی جهانی سخنرانی کرد. آیا این تبلیغ اسلام نیست؟ " بنده گفتم: خیر این تبلیغ اسلام نیست. در مجلس هفتم کاندیداهای اصولگرای مجلس هفتم عکسی انداختند که بسیار زننده بود. خانمهای محجبه بسیار بدشکل بودند. یکی از همان خانمهایی که در بیرون حجاب خوبی دارد در تصویری که با رئیس مجلس در سفری خارجی حاضر بود متاسفانه حجاب متفاوتی داشت. خوب مردم از کدام ظاهر این خانم الگو بگیرند؟ بله، زنی که وزیر و وکیل مجلس است برای مردم ما الگو شده است.
الگوسازی منفی فرهنگی از خانواده برخی مسوولان شروع شد
* شما خاطرتان هست که در مجلس ششم دختر یکی از آیتاللهها که سابقه طولانی در انقلاب دارد با چکمه چرمی و شلوار جین برای کاندیداتوری مجلس عکس گرفت. وقتی یک پدر روحانی با سابقه انقلابی اجازه چنین عکسی را بدهد یعنی دارد فرهنگسازی میکند...
اجازه بدهید آن آقا را آیتالله ندانیم. چون واقعاً ظلم به واژه آیتالله است. بله اتفاقاً میخواهم بگویم که الگوسازیهای منفی از همین خانوادهها شروع شد. سالهای قبل به یکی از خانمهای متشرع که در شورای زنان هستند گفتم "علت اینکه جامعه درست نمیشود خود شما هستید. وقتی که میکروفن میگیرند در مقابل شما و میپرسند وظیفه زن چیست؟ میگویید که وظیفه او مادری و همسری است. اما خود شما کجا هستید؟ گاهی تا 11 شب جلسه دارید! " اگر یادتان باشد در دوره اصلاحات تعدادی از خانمها را بردند، محضر رهبری. بنده نیز جزو این افراد بودم. برای آمادگی قبل از رسیدن خدمت رهبری، چندین جلسه در روزهای تعطیل برگزار شد. من گفتم نمیآیم. گفتم " با اینکه برای بنده خیلی زیباست که خدمت رهبری برسم ولی روز تعطیل از خانه بیرون نمیآیم و در آن جلسه نیز صحبت نمیکنم. روزی که همسر و فرزندانم در خانه هستند بیرون نمیآیم."
بسیاری از خانمها در هیأتهای خارجی حاضر هستند و میگویند وقتی خانمهای باحجاب حاضر میشوند الگوسازی میکنند. خوب وظیفه خانم این است؟ باز تأکید میکنم که ما در همه جا حاضر میشویم جز جایی که باید باشیم. از شما سؤال میکنم که مادران ما که حضور اجتماعی محدودی داشتند بچههای بهتری تربیت کردند یا ما مادران تحصیلکرده و حاضر در صحنههای اجتماعی امروز؟جامعه ما که به فرمان امام (ره) به دنبال اسلام رفت و انقلاب اسلامی به ثمر رسید، مادران بهتری داشته یا جامعهای که تحت حکومت انقلاب رشد کرد و مادران تحصیلکرده داشت، نتیجه بهتری داشت؟
اگر واقعاً درباره جایگاه زنان الگوسازی میکردیم اوضاع این نبود. دانشجویان دانشگاه و رشتههای مهندسی از من سؤال میکنند که چطور میتوانیم در خانه باشیم و در صحنه اجتماعی نیز حضور داشته باشیم. پس بیاییم به جامعه الگو بدهیم. الگودهی در جامعه ما وجود ندارد. ما الگوی نامطبوع و غیرواقعی به جامعه میدهیم و انتظار داریم که نتیجه خوبی بگیریم.
* رفتار و عملکرد فرزندان مسوولان نظام را در فرهنگ سازی ها چقدر موثر می دانید؟
یکی از مسائل مهمی که در آفتزایی میان جامعه اسلامی-انقلابی مؤثر بود همین افراد خانوادههای حاکم بر جامعه هستند. یعنی زنان و دختران و پدرانی که از آنها حمایت کردند. مثلاً کسی رئیس جمهور بود و حاضر نبود به دختر خود تذکر بدهد که گفته ها و رفتارهای او آسیبزننده است. حتی میگفت اهداف بلندی دارد که در حال دستیابی به آن است. این خاطرهنویسی مدتهاست یک وبالی برای جامعه شده و به عنوان خاطره بدترین مسائل را مطرح میکنند. مردم جامعه توقع ندارند که یک خانوادهای که باید الگو باشد، اینگونه عمل کند.
بنده صفحهای از کتاب خاطرات یک فردی را میخوانم که در آن آمده: «در لبنان خانمهای بیحجابی را دیدم که بدون حجاب شرعی به مجلس شیعیان میآمدند و شیعیان آنها را به ایستادگی در برابر دشمن میخواندند و از خدمات آنها تعریف کرده و نیکوکار خطابشان می کردند. حال آنکه من فکر میکردم زنان باحجاب تنها میتوانند به این صفات وارد شوند یا شنیدم از دیروز بانوی خوانندهای با اجرای کنسرت در جنوب لبنان احساسات مردم را نسبت به پایداری مقابل اسرائیل برانگیخته بود. و مردم از او به نیکی یاد میکردند.» به این جمله توجه کنید « آنجا متوجه شدم که حجاب و ظواهر شریعت یکی از آداب شریعت است نه همه آن. از این رو نگاهم به افراد و داوریام نسبت به دین و دینداری عوض شد.»
حالا واقعاً شما این را در اختیار مردم قرار دهید چه میشود؟ یک خانمی از خانوادهای مجلل که باید الگوی جامعه باشد، بدون اینکه به شرایط آن دوره لبنان اشاره کند، میگوید " فلان خواننده نگاه من را به دین عوض کرد. در جاهای مختلف این کتاب هست که مثلاً در فلان جا موضوعی را دیدم که نگاه من عوض شد و به این نتیجه رسیدم که حجاب اصل نیست. حالا این خانمها پست گرفتند و رئیس دانشگاه شدند.
برخی صلاحیت حضور در پست های فرهنگی را نداشتند/ چرا خانم انصاری را که فقط پول داشت و به فضا رفت، الگو کردیم؟
اگر صلاحیتها بررسی شود متوجه میشوید که خیلی از این افراد صلاحیت ندارند. صلاحیت عملی وجود نداشت. چطور شد بعد از انقلاب دختران و پسران این افراد ناگهان دارای مدارک دانشگاهی شدند؟ الان ما چطور میتوانیم به جامعه بگوییم که این خانم نه گفتهها و نه نوشتههایش نباید برای شما الگو باشد؟
اگر بگوییم از خود انقلاب حریمشکنی کردهایم و اگر نگوییم این رفتار برای مردم الگو میشود. یا در نمونه ای دیگر، خانمی در آستانه 60 سالگی عکس 14 سالگی خود را منتشر می کند. در کجای عرف و دین این را میگویند؟ این چه نوع خاطرهگویی است. خانم یکی از مسئولان که دختر او نیز به حریمشکنی مشهور است در مصاحبهای عکس 50 سال پیش خود را با صورت کاملاً باز انداخته بود. چه ضرورتی دارد؟ ما به جای اینکه الگوی صحیح بدهیم الگوسازی غلط میکنیم. در همین تلویزیون ما چند خانم را میبینید که باحجاب بیایند و حرفهاشان نیز برای دفاع از همان حجاب باشد؟ فقط میآیند حرفهای فمنیستی میزنند و از ورزش و قهرمانی زنان دفاع میکنند.
جامعهای که الگوی آن میشود یک خانم تنیسور یا ورزشکار چه نتیجهای دارد؟ در زمان خاتمی ( الان نیز وضع بهتر نشده) چقدر تبلیغ شد که یک خانم ورزشکار دور دنیا را با دوچرخه طی کرده است؟ آخر چطور یک دختر جوان دور دنیا را به تنهایی میگردد. شرع و عرف و رفتار او چگونه است. یا مثلاً خانم انصاری که بالاترین هنر او این بود که پول زیادی داشت و اولین گردشگر فضایی زن در دنیا شد. در آنجا پول اصل بود ولی آمدند این را به عنوان زن الگو شبانهروز در رسانه ما نشان دادند.آمریکاییها نشان دادند که یک زن ایرانی میتواند حجاب نداشته باشد و با مردها اختلاط کند. آمریکا که نمیآید امثال من را الگو کند.
در ویژه نامه خاتون سیاست فرهنگی دولت را نقد کردم/ احمدی نژاد علاقه مردم به امام زمان (عج) را ترویج داد
* در دوران به اصطلاح سازندگی و توسعه سیاسی شاهد نقدهای شدیداللحنی از سوی شما در قالب مسائل فرهنگی بودیم. ولی در شش سال اخیر کمتر اینچنین نقدهایی را از شما می بینیم. آیا این به سانسور شدن شما توسط رسانه ها برمی گردد یا با گرایش فرهنگی دولت موافق هستید. پس از آنکه مطلبی از شما در خاتون منتشر شد و مصاحبه بعدی شما با روزنامه ایران به گونهای است که احساس می کنیم فضای صحبتهای امروز شما و مصاحبهتان در خاتون به شدت متفاوت است.
من چند نکته را عرض کنم. اولاً مصاحبهای که از من در ویژهنامه خاتون منتشر شد در نقد فرهنگی دولت دهم و نهم است. یعنی انتقاد و اعتراض و مقایسه فرهنگی دولت بود و به معنای دفاع از سیاستهای فرهنگی دولت نهم و دهم نیست. مصاحبهای دیگری هم در روزنامه ایران زده شد و عیناً هم چاپ شد. اما بنده به تازگی مصاحبهای درباره نشریه خاتون کردم که نمیدانم پخش شده یا خیر.
اگر بنده زمان دولت به اصطلاح سازندگی و توسعه سیاسی به این مسائل زیاد میپرداختم این بود که ریشه مسائل فرهنگی را در سیاستگذاریها میدانستم و زن و جوانان را ابزار کار سیاستمداران می دیدم. در کشور ما از ابتدای انقلاب همین بوده است. در دولت آقای احمدینژاد که بنده مدافع سرسخت او شدم، برداشت کردم که وی به دنبال گفتمان مهدوی به معنای واقعی کلمه است نه تفسیر به رأی. فکر میکردم ایشان حداقل به این توجه دارد که حکومت و تفکر امام زمان (عج) باید در این مملکت حاکمیت داشته و ترویج شود و حقیقتاً هم شد. حالا بخشی کار خود رئیس جمهور بود و بخش دیگری از بین ظرفیت سرکوب شده مردم منتشر شد. عشق به امام زمان(عج) سالها بود از حاکمیت رخت بربسته بود. ولی در زمان دولت نهم مردم از این تفکر استقبال شدیدی کردند.
شاید خندهآور باشد ولی همین شعارهای درباره امام زمان(عج) که پشت ماشینها نوشته میشود اگر مورد بررسی قرار دهید میبینید که از زمان آقای احمدینژاد اوج گرفت، نه اینکه اعتقادات مردم مربوط به وی باشد ولی جو سیاسی نیز به مردم اجازه داد که وارد این وادی شود. این دلیل دفاع بنده بود.
*اولین انتقاد شما به دولت نهم کجا بود؟
زمانی که موضوع حضور بانوان در ورزشگاه پیش آمد. در آن زمان بنده با مسألهای غیرمنتظره روبرو شدم. برای اولین بار اینجا عرض میکنم که به یکی از دستاندرکار رسانهای که با یکدیگر همکاری داشتیم، گفتم: " من نمیدانستم نگاه احمدینژاد به مسأله زنان اینگونه است." آن فرد به من گفت که ما در زمان شهرداری نیز میدانستیم که نگاه رئیس جمهور به زنان این است. من هم گفتم "اگر میدانستم، به ایشان رأی نمیدادم. چون من از رؤسای جمهور مطالبه مشخصی داشتم وگرنه بنده به شخصه که یک زندگی اقتصادی محدود دارم و رفت و آمدن دولتها نیز تأثیری روی آن ندارد."
در دوره دهم نمی خواستم به احمدی نژاد رای بدهم/ هنوز طرفدار احمدی نژاد هستم/ ساده زیستی و استکبار ستیزی از خصلت های خوب احمدی نژاد است
مطالبه فرهنگی بنده دینداری بود، یعنی همان خواسته انقلاب. من با این فکر دنبال امام (ره) و انقلاب آمدم. موضوع ورزشگاه برای من یک تلنگر بزرگی بود و آقایان در قم شاهد هستند که بنده چندین بار با علما تماس گرفتم تا چارهای پیدا شود و این موضوع عملی نشود که به صورت فردی نیز به نتایج خوبی رسیدم.
این روند بود تا به دولت دهم رسیدیم. حقیقتاً با این دیدی که داشتم دیگر نمیخواستم به آقای احمدینژاد رأی بدهم. یعنی فکر میکردم اگر میخواهند مسائل فرهنگی و زنان را اینطور پیگیری کنند مشکلآفرین خواهد بود ولی با جوی که پیش آمد و کاندیداهایی که در دوره دهم، حاضر شدند نهتنها احمدینژاد مطلوب بود بلکه ناجی کشور نیز محسوب میشد.
یا مثلاً خانم میآید از اسلام حرف میزند و مجری مرد است و یا فرد روحانی میآید و مجری خانمی که در مقابل او است چهرهای تغییر داده و آرایش شده دارد. بنده حتی خانمی که کارشناس اسلامی هم هست را در برنامهای دیدم و خدا میداند کلماتی به عنوان کارشناسی رد و بدل میشد که آقای مجری از شرم سر خود را پائین انداخت.
اول آن خانم فهم اینکه در یک جمع عمومی چه کلامی را به کار ببرد نداشت، و دوم چه ضرورتی دارد که یک خانم این حرفها را بزند؟ متأسفانه در کشور ما کارشناس یعنی کسی که پارتی داشته باشد و گل کند. شما این افراد را برای جامعه الگو میکنید. برخی از خانمهای هم سن بنده میگویند که " چرا میگویی زن نباید در برخی مجامع حاضر شود؟ و مثلاً فلان خانم رفت و در مجمعی جهانی سخنرانی کرد. آیا این تبلیغ اسلام نیست؟ " بنده گفتم: خیر این تبلیغ اسلام نیست. در مجلس هفتم کاندیداهای اصولگرای مجلس هفتم عکسی انداختند که بسیار زننده بود. خانمهای محجبه بسیار بدشکل بودند. یکی از همان خانمهایی که در بیرون حجاب خوبی دارد در تصویری که با رئیس مجلس در سفری خارجی حاضر بود متاسفانه حجاب متفاوتی داشت. خوب مردم از کدام ظاهر این خانم الگو بگیرند؟ بله، زنی که وزیر و وکیل مجلس است برای مردم ما الگو شده است.
الگوسازی منفی فرهنگی از خانواده برخی مسوولان شروع شد
* شما خاطرتان هست که در مجلس ششم دختر یکی از آیتاللهها که سابقه طولانی در انقلاب دارد با چکمه چرمی و شلوار جین برای کاندیداتوری مجلس عکس گرفت. وقتی یک پدر روحانی با سابقه انقلابی اجازه چنین عکسی را بدهد یعنی دارد فرهنگسازی میکند...
اجازه بدهید آن آقا را آیتالله ندانیم. چون واقعاً ظلم به واژه آیتالله است. بله اتفاقاً میخواهم بگویم که الگوسازیهای منفی از همین خانوادهها شروع شد. سالهای قبل به یکی از خانمهای متشرع که در شورای زنان هستند گفتم "علت اینکه جامعه درست نمیشود خود شما هستید. وقتی که میکروفن میگیرند در مقابل شما و میپرسند وظیفه زن چیست؟ میگویید که وظیفه او مادری و همسری است. اما خود شما کجا هستید؟ گاهی تا 11 شب جلسه دارید! " اگر یادتان باشد در دوره اصلاحات تعدادی از خانمها را بردند، محضر رهبری. بنده نیز جزو این افراد بودم. برای آمادگی قبل از رسیدن خدمت رهبری، چندین جلسه در روزهای تعطیل برگزار شد. من گفتم نمیآیم. گفتم " با اینکه برای بنده خیلی زیباست که خدمت رهبری برسم ولی روز تعطیل از خانه بیرون نمیآیم و در آن جلسه نیز صحبت نمیکنم. روزی که همسر و فرزندانم در خانه هستند بیرون نمیآیم."
بسیاری از خانمها در هیأتهای خارجی حاضر هستند و میگویند وقتی خانمهای باحجاب حاضر میشوند الگوسازی میکنند. خوب وظیفه خانم این است؟ باز تأکید میکنم که ما در همه جا حاضر میشویم جز جایی که باید باشیم. از شما سؤال میکنم که مادران ما که حضور اجتماعی محدودی داشتند بچههای بهتری تربیت کردند یا ما مادران تحصیلکرده و حاضر در صحنههای اجتماعی امروز؟جامعه ما که به فرمان امام (ره) به دنبال اسلام رفت و انقلاب اسلامی به ثمر رسید، مادران بهتری داشته یا جامعهای که تحت حکومت انقلاب رشد کرد و مادران تحصیلکرده داشت، نتیجه بهتری داشت؟
اگر واقعاً درباره جایگاه زنان الگوسازی میکردیم اوضاع این نبود. دانشجویان دانشگاه و رشتههای مهندسی از من سؤال میکنند که چطور میتوانیم در خانه باشیم و در صحنه اجتماعی نیز حضور داشته باشیم. پس بیاییم به جامعه الگو بدهیم. الگودهی در جامعه ما وجود ندارد. ما الگوی نامطبوع و غیرواقعی به جامعه میدهیم و انتظار داریم که نتیجه خوبی بگیریم.
* رفتار و عملکرد فرزندان مسوولان نظام را در فرهنگ سازی ها چقدر موثر می دانید؟
یکی از مسائل مهمی که در آفتزایی میان جامعه اسلامی-انقلابی مؤثر بود همین افراد خانوادههای حاکم بر جامعه هستند. یعنی زنان و دختران و پدرانی که از آنها حمایت کردند. مثلاً کسی رئیس جمهور بود و حاضر نبود به دختر خود تذکر بدهد که گفته ها و رفتارهای او آسیبزننده است. حتی میگفت اهداف بلندی دارد که در حال دستیابی به آن است. این خاطرهنویسی مدتهاست یک وبالی برای جامعه شده و به عنوان خاطره بدترین مسائل را مطرح میکنند. مردم جامعه توقع ندارند که یک خانوادهای که باید الگو باشد، اینگونه عمل کند.
بنده صفحهای از کتاب خاطرات یک فردی را میخوانم که در آن آمده: «در لبنان خانمهای بیحجابی را دیدم که بدون حجاب شرعی به مجلس شیعیان میآمدند و شیعیان آنها را به ایستادگی در برابر دشمن میخواندند و از خدمات آنها تعریف کرده و نیکوکار خطابشان می کردند. حال آنکه من فکر میکردم زنان باحجاب تنها میتوانند به این صفات وارد شوند یا شنیدم از دیروز بانوی خوانندهای با اجرای کنسرت در جنوب لبنان احساسات مردم را نسبت به پایداری مقابل اسرائیل برانگیخته بود. و مردم از او به نیکی یاد میکردند.» به این جمله توجه کنید « آنجا متوجه شدم که حجاب و ظواهر شریعت یکی از آداب شریعت است نه همه آن. از این رو نگاهم به افراد و داوریام نسبت به دین و دینداری عوض شد.»
حالا واقعاً شما این را در اختیار مردم قرار دهید چه میشود؟ یک خانمی از خانوادهای مجلل که باید الگوی جامعه باشد، بدون اینکه به شرایط آن دوره لبنان اشاره کند، میگوید " فلان خواننده نگاه من را به دین عوض کرد. در جاهای مختلف این کتاب هست که مثلاً در فلان جا موضوعی را دیدم که نگاه من عوض شد و به این نتیجه رسیدم که حجاب اصل نیست. حالا این خانمها پست گرفتند و رئیس دانشگاه شدند.
برخی صلاحیت حضور در پست های فرهنگی را نداشتند/ چرا خانم انصاری را که فقط پول داشت و به فضا رفت، الگو کردیم؟
اگر صلاحیتها بررسی شود متوجه میشوید که خیلی از این افراد صلاحیت ندارند. صلاحیت عملی وجود نداشت. چطور شد بعد از انقلاب دختران و پسران این افراد ناگهان دارای مدارک دانشگاهی شدند؟ الان ما چطور میتوانیم به جامعه بگوییم که این خانم نه گفتهها و نه نوشتههایش نباید برای شما الگو باشد؟
اگر بگوییم از خود انقلاب حریمشکنی کردهایم و اگر نگوییم این رفتار برای مردم الگو میشود. یا در نمونه ای دیگر، خانمی در آستانه 60 سالگی عکس 14 سالگی خود را منتشر می کند. در کجای عرف و دین این را میگویند؟ این چه نوع خاطرهگویی است. خانم یکی از مسئولان که دختر او نیز به حریمشکنی مشهور است در مصاحبهای عکس 50 سال پیش خود را با صورت کاملاً باز انداخته بود. چه ضرورتی دارد؟ ما به جای اینکه الگوی صحیح بدهیم الگوسازی غلط میکنیم. در همین تلویزیون ما چند خانم را میبینید که باحجاب بیایند و حرفهاشان نیز برای دفاع از همان حجاب باشد؟ فقط میآیند حرفهای فمنیستی میزنند و از ورزش و قهرمانی زنان دفاع میکنند.
جامعهای که الگوی آن میشود یک خانم تنیسور یا ورزشکار چه نتیجهای دارد؟ در زمان خاتمی ( الان نیز وضع بهتر نشده) چقدر تبلیغ شد که یک خانم ورزشکار دور دنیا را با دوچرخه طی کرده است؟ آخر چطور یک دختر جوان دور دنیا را به تنهایی میگردد. شرع و عرف و رفتار او چگونه است. یا مثلاً خانم انصاری که بالاترین هنر او این بود که پول زیادی داشت و اولین گردشگر فضایی زن در دنیا شد. در آنجا پول اصل بود ولی آمدند این را به عنوان زن الگو شبانهروز در رسانه ما نشان دادند.آمریکاییها نشان دادند که یک زن ایرانی میتواند حجاب نداشته باشد و با مردها اختلاط کند. آمریکا که نمیآید امثال من را الگو کند.
در ویژه نامه خاتون سیاست فرهنگی دولت را نقد کردم/ احمدی نژاد علاقه مردم به امام زمان (عج) را ترویج داد
* در دوران به اصطلاح سازندگی و توسعه سیاسی شاهد نقدهای شدیداللحنی از سوی شما در قالب مسائل فرهنگی بودیم. ولی در شش سال اخیر کمتر اینچنین نقدهایی را از شما می بینیم. آیا این به سانسور شدن شما توسط رسانه ها برمی گردد یا با گرایش فرهنگی دولت موافق هستید. پس از آنکه مطلبی از شما در خاتون منتشر شد و مصاحبه بعدی شما با روزنامه ایران به گونهای است که احساس می کنیم فضای صحبتهای امروز شما و مصاحبهتان در خاتون به شدت متفاوت است.
من چند نکته را عرض کنم. اولاً مصاحبهای که از من در ویژهنامه خاتون منتشر شد در نقد فرهنگی دولت دهم و نهم است. یعنی انتقاد و اعتراض و مقایسه فرهنگی دولت بود و به معنای دفاع از سیاستهای فرهنگی دولت نهم و دهم نیست. مصاحبهای دیگری هم در روزنامه ایران زده شد و عیناً هم چاپ شد. اما بنده به تازگی مصاحبهای درباره نشریه خاتون کردم که نمیدانم پخش شده یا خیر.
اگر بنده زمان دولت به اصطلاح سازندگی و توسعه سیاسی به این مسائل زیاد میپرداختم این بود که ریشه مسائل فرهنگی را در سیاستگذاریها میدانستم و زن و جوانان را ابزار کار سیاستمداران می دیدم. در کشور ما از ابتدای انقلاب همین بوده است. در دولت آقای احمدینژاد که بنده مدافع سرسخت او شدم، برداشت کردم که وی به دنبال گفتمان مهدوی به معنای واقعی کلمه است نه تفسیر به رأی. فکر میکردم ایشان حداقل به این توجه دارد که حکومت و تفکر امام زمان (عج) باید در این مملکت حاکمیت داشته و ترویج شود و حقیقتاً هم شد. حالا بخشی کار خود رئیس جمهور بود و بخش دیگری از بین ظرفیت سرکوب شده مردم منتشر شد. عشق به امام زمان(عج) سالها بود از حاکمیت رخت بربسته بود. ولی در زمان دولت نهم مردم از این تفکر استقبال شدیدی کردند.
شاید خندهآور باشد ولی همین شعارهای درباره امام زمان(عج) که پشت ماشینها نوشته میشود اگر مورد بررسی قرار دهید میبینید که از زمان آقای احمدینژاد اوج گرفت، نه اینکه اعتقادات مردم مربوط به وی باشد ولی جو سیاسی نیز به مردم اجازه داد که وارد این وادی شود. این دلیل دفاع بنده بود.
*اولین انتقاد شما به دولت نهم کجا بود؟
زمانی که موضوع حضور بانوان در ورزشگاه پیش آمد. در آن زمان بنده با مسألهای غیرمنتظره روبرو شدم. برای اولین بار اینجا عرض میکنم که به یکی از دستاندرکار رسانهای که با یکدیگر همکاری داشتیم، گفتم: " من نمیدانستم نگاه احمدینژاد به مسأله زنان اینگونه است." آن فرد به من گفت که ما در زمان شهرداری نیز میدانستیم که نگاه رئیس جمهور به زنان این است. من هم گفتم "اگر میدانستم، به ایشان رأی نمیدادم. چون من از رؤسای جمهور مطالبه مشخصی داشتم وگرنه بنده به شخصه که یک زندگی اقتصادی محدود دارم و رفت و آمدن دولتها نیز تأثیری روی آن ندارد."
در دوره دهم نمی خواستم به احمدی نژاد رای بدهم/ هنوز طرفدار احمدی نژاد هستم/ ساده زیستی و استکبار ستیزی از خصلت های خوب احمدی نژاد است
مطالبه فرهنگی بنده دینداری بود، یعنی همان خواسته انقلاب. من با این فکر دنبال امام (ره) و انقلاب آمدم. موضوع ورزشگاه برای من یک تلنگر بزرگی بود و آقایان در قم شاهد هستند که بنده چندین بار با علما تماس گرفتم تا چارهای پیدا شود و این موضوع عملی نشود که به صورت فردی نیز به نتایج خوبی رسیدم.
این روند بود تا به دولت دهم رسیدیم. حقیقتاً با این دیدی که داشتم دیگر نمیخواستم به آقای احمدینژاد رأی بدهم. یعنی فکر میکردم اگر میخواهند مسائل فرهنگی و زنان را اینطور پیگیری کنند مشکلآفرین خواهد بود ولی با جوی که پیش آمد و کاندیداهایی که در دوره دهم، حاضر شدند نهتنها احمدینژاد مطلوب بود بلکه ناجی کشور نیز محسوب میشد.
ما دیگر به این رسیده بودیم که «نه به احمدینژاد» اسرائیل و فتنهگران داخلی را باید با «بله به احمدینژاد» اصلاح کنیم. رأی دادم و دلم میخواست که ضعف دولت نهم در زمینه فرهنگ در دولت دهم نباشد. ولی اولین تصمیم ایشان درباره انتخاب وزیر زن نهتنها امید ما را ناامید کرد، بلکه فهمیدیم این راهی است که انتهای آن نامعلوم خواهد بود.
بنده نامه اعتراضی و سرگشادهای هم به رئیس جمهور نوشتم. اما ایشان در تلویزیون مصاحبهای کردند و به قول دوستان جواب من را دادند. بنده پنج مقاله و نامه در مخالفت با وزیر زن نوشتم. بعد هم که مسائل فرهنگی دولت احمدینژاد نشان داد که ادامه راه اصلاحات است یعنی چیز جدیدی را احمدینژاد در حوزه فرهنگی نیاورد. البته من هنوز هم طرفدار و حامی احمدینژاد هستم.
سادهزیستی، سلطهستیزی، عدالتمحوری و بسیاری نکات مثبت دیگر را ایشان دارد که نهتنها قابل مقایسه را رؤسای جمهور قبلی و حتی کاندیداها و افرادی که خود را آماده کردهاند برای دور بعد، نیست بلکه بسیار جلوتر هستند. اما درباره مسائل فرهنگی همان راه دولت اصلاحات را میروند. دولت اصلاحات و توسعه هم همان فرهنگ ارتجاعی دوران شاه بود. باستانگرایی چه مفهومی دارد؟ که ما بیاییم بگوییم اسلام ما اسلام ایرانی است. اینها حرفهای زمان شاه است. مثل گفت و گوی تمدن های خاتمی که فرح نیز گفت این همان گفت و گوی ادیان من است که درست هم میگفت. اهداف بیگانه نیز در آن بود. حالا نیز مکتب ایرانی مطرح است.
همینجا میگویم این آقایی که در نشریه خاتون درباره چادر نظر داد و (البته جملاتی که از او نقل میشد دروغ بود) کلاً رنگ مشکی چادر مورد حمله قرار گرفت. من میگویم مگر الان این افراد مکتب ایرانی را ترویج نمیکنند و ایرانیت را اگر نگوییم غلبه دادهاند در کنار اسلام قرار ندادند؟ خوب چادر زن ایرانی یک پوشش ملی است. بنده به سفرهای خارجی زیارتی و کشورهایی مانند عراق و سوریه رفتهام انواع حجابها را شما میبینید که برخی از آنها بین ملیتها مشترک است ولی چادر زن ایرانی تک است. اگر عرق ملی دارید به این چادر به عنوان پوشش ملی افتخار کنید. بنده به مجلس هفتم هم اعتراض دارم. آمدند چادر را کردند چادر ملی! چیزی را درآوردید که مد روز شد. حجابی که مد روز شود حجاب نیست.
دختر و همسر احمدی نژاد بهترین و کاملترین حجاب را دارند/ رییس جمهور در مسائل فرهنگی ضعف دارد
* برخی معتقدند که این نگاه احمدینژاد در بحث فرهنگی معلول ضعف ایدئولوژیک و عقیدتی ایشان است ولی برخی هم معتقدند او تفکر او ناشی از انحراف است نه ضعف. نگاه شما چیست؟
ببینید یک زمانی هست که ما افراد را از روی کارکردشان میشناسیم مانند رؤسای جمهور قبلی که ما ضعفهای آنان را دیده بودیم و میدانستیم که انحراف اعتقادی دارند. ولی آقای احمدینژاد را نهتنها بنده بلکه خیلیها نمیشناختند. اما من همسر و دختر ایشان را دیدم. حجابهایی دارند که بنده در کمتر مسوولی در جمهوری اسلامی دیدهام. اگر ایشان انحراف فکری دارد چطور به داشتن چنین همسر و دختری تن داده است؟ اینها را دیدهام و در تمام این سالها نیز ذرهای خلل در حجاب اینها ندیدم.
بنده نامه اعتراضی و سرگشادهای هم به رئیس جمهور نوشتم. اما ایشان در تلویزیون مصاحبهای کردند و به قول دوستان جواب من را دادند. بنده پنج مقاله و نامه در مخالفت با وزیر زن نوشتم. بعد هم که مسائل فرهنگی دولت احمدینژاد نشان داد که ادامه راه اصلاحات است یعنی چیز جدیدی را احمدینژاد در حوزه فرهنگی نیاورد. البته من هنوز هم طرفدار و حامی احمدینژاد هستم.
سادهزیستی، سلطهستیزی، عدالتمحوری و بسیاری نکات مثبت دیگر را ایشان دارد که نهتنها قابل مقایسه را رؤسای جمهور قبلی و حتی کاندیداها و افرادی که خود را آماده کردهاند برای دور بعد، نیست بلکه بسیار جلوتر هستند. اما درباره مسائل فرهنگی همان راه دولت اصلاحات را میروند. دولت اصلاحات و توسعه هم همان فرهنگ ارتجاعی دوران شاه بود. باستانگرایی چه مفهومی دارد؟ که ما بیاییم بگوییم اسلام ما اسلام ایرانی است. اینها حرفهای زمان شاه است. مثل گفت و گوی تمدن های خاتمی که فرح نیز گفت این همان گفت و گوی ادیان من است که درست هم میگفت. اهداف بیگانه نیز در آن بود. حالا نیز مکتب ایرانی مطرح است.
همینجا میگویم این آقایی که در نشریه خاتون درباره چادر نظر داد و (البته جملاتی که از او نقل میشد دروغ بود) کلاً رنگ مشکی چادر مورد حمله قرار گرفت. من میگویم مگر الان این افراد مکتب ایرانی را ترویج نمیکنند و ایرانیت را اگر نگوییم غلبه دادهاند در کنار اسلام قرار ندادند؟ خوب چادر زن ایرانی یک پوشش ملی است. بنده به سفرهای خارجی زیارتی و کشورهایی مانند عراق و سوریه رفتهام انواع حجابها را شما میبینید که برخی از آنها بین ملیتها مشترک است ولی چادر زن ایرانی تک است. اگر عرق ملی دارید به این چادر به عنوان پوشش ملی افتخار کنید. بنده به مجلس هفتم هم اعتراض دارم. آمدند چادر را کردند چادر ملی! چیزی را درآوردید که مد روز شد. حجابی که مد روز شود حجاب نیست.
دختر و همسر احمدی نژاد بهترین و کاملترین حجاب را دارند/ رییس جمهور در مسائل فرهنگی ضعف دارد
* برخی معتقدند که این نگاه احمدینژاد در بحث فرهنگی معلول ضعف ایدئولوژیک و عقیدتی ایشان است ولی برخی هم معتقدند او تفکر او ناشی از انحراف است نه ضعف. نگاه شما چیست؟
ببینید یک زمانی هست که ما افراد را از روی کارکردشان میشناسیم مانند رؤسای جمهور قبلی که ما ضعفهای آنان را دیده بودیم و میدانستیم که انحراف اعتقادی دارند. ولی آقای احمدینژاد را نهتنها بنده بلکه خیلیها نمیشناختند. اما من همسر و دختر ایشان را دیدم. حجابهایی دارند که بنده در کمتر مسوولی در جمهوری اسلامی دیدهام. اگر ایشان انحراف فکری دارد چطور به داشتن چنین همسر و دختری تن داده است؟ اینها را دیدهام و در تمام این سالها نیز ذرهای خلل در حجاب اینها ندیدم.
اما عملکرد ایشان در دولت اصلاً قابل قبول نیست. ولی درباره علت آن باید بگویم که چون سابقه مسئولیتی نداشتند و دختر و همسر ایشان نیز حجاب کاملی دارند نمیدانم چه نتیجهای بگیرم.
* این رفتار حاصل تربیت همسر آقای احمدینژاد است یا خود او؟
من این موضوع را متوجه نشدهام ولی فکر میکنم اگر آقایی راضی به این مسأله نباشد همسر و فرزند او نیز به این پایداری در حجاب نمیرسد.
* شما احساس نکردید که نگاه فرهنگی خانم احمدینژاد با او متفاوت است؟
نه، در سالهایی که ارتباط تنگاتنگ با ایشان داشتم چنین چیزی نبود. بنده نمیتوانم بگویم این ایراد ضعف اعتقادی است یا انحراف، اما میتوانم این را بگویم که رئیس جمهور حق تعیین بایدها و نبایدها را برای حریمهای دینی ندارد.
* این رفتار حاصل تربیت همسر آقای احمدینژاد است یا خود او؟
من این موضوع را متوجه نشدهام ولی فکر میکنم اگر آقایی راضی به این مسأله نباشد همسر و فرزند او نیز به این پایداری در حجاب نمیرسد.
* شما احساس نکردید که نگاه فرهنگی خانم احمدینژاد با او متفاوت است؟
نه، در سالهایی که ارتباط تنگاتنگ با ایشان داشتم چنین چیزی نبود. بنده نمیتوانم بگویم این ایراد ضعف اعتقادی است یا انحراف، اما میتوانم این را بگویم که رئیس جمهور حق تعیین بایدها و نبایدها را برای حریمهای دینی ندارد.
هاشمی خود را مجتهد میدانست و بحث تعدیل حجاب را در خطبههای نماز جمعه مطرح کرد. در حالی که حق این کار را نداشت. آقای خاتمی هم نمیگفت ولی تا جایی که توانست عمل کرد. رئیس جمهور حق ندارد بگوید بیحجابهای ما چهار دستهاند! احمدینژاد مجری قانون اساسی است و قانون میگوید اسلام باید حاکم باشد. مجتهدین باید حدود حجاب را مشخص کنند ولی ایشان متاسفانه وارد این مسائل میشود.
* بالاخره شما ریشهای مسأله را در کجا میبینید؟ یک ضعف میدانید یا انحراف؟
من این را ضعف میدانم. اگر حرف من را منتشر کنید میگویم که از ابتدای انقلاب فرهنگ شریعتمداری در این مملکت حکمفرما نبوده است. فرهنگ دینی تابع سیاستها است. امام فریاد می زد این کار باید بشود ولی برخی میگفتند نمیشود. فرهنگی دینی که بر مملکت ما القا شد التقاطی از دیدگاه شریعتی و شهید مطهری است که هیچکدام کاملاً دیدگاه امام نبود.
الان نیز به این نتیجه رسیدم که آقای احمدینژاد یکی از روشنفکران به اصطلاح دینی (که البته بنده این واژه را اصلاً قبول ندارم چون معتقدم روشنفکر بیدین است) و تحصیل کرده مذهبی است اما مجتهد نیست. البته اشکالی هم ندارد به هر حال رئیس جمهور که نباید کامل باشد.
دموکراسی با دین سازگار نیست
* یکی از ضایعات فرهنگی ما صندوقهای رأی است. برخی میگویند با به قدرت رسیدن اصولگرایان در سال 84 نظام را از انحراف نجات دادیم. با این مبنا میگویند اگر بخواهیم این ریلگذاریها را ادامه دهیم نیازمند رأیگیری از مردم هستیم. حالا چه اشکالی دارد چند بحث فرهنگی و شعار هم مطرح کنیم که متدینین قبول ندارند اما طیف خاکستری را جذب کنیم . این افراد هدف خود را نیز تقویت نظام اسلامی معرفی میکنند. نظر شما چیست؟
صغری کبری چیدن دیدگاه این افراد درست بوده ولی نتیجه غلط است. البته ضربه و آفتهایی هم که دارد مربوط به دموکراسی است. دموکراسی با دین سازگار نیست. متأسفانه در این سی سال این مفهوم را گسترش دادند. امام (ره) نیز از دموکراسی نام نمیبردند. ما یک مکانیزمی به عنوان رأیگیری گذاشتیم که نظام پا بگیرد. ولی کسانی که حاکمیت تئوری و عملی داشتند دموکراسی را اصل نظام قرار دادند.
* بالاخره شما ریشهای مسأله را در کجا میبینید؟ یک ضعف میدانید یا انحراف؟
من این را ضعف میدانم. اگر حرف من را منتشر کنید میگویم که از ابتدای انقلاب فرهنگ شریعتمداری در این مملکت حکمفرما نبوده است. فرهنگ دینی تابع سیاستها است. امام فریاد می زد این کار باید بشود ولی برخی میگفتند نمیشود. فرهنگی دینی که بر مملکت ما القا شد التقاطی از دیدگاه شریعتی و شهید مطهری است که هیچکدام کاملاً دیدگاه امام نبود.
الان نیز به این نتیجه رسیدم که آقای احمدینژاد یکی از روشنفکران به اصطلاح دینی (که البته بنده این واژه را اصلاً قبول ندارم چون معتقدم روشنفکر بیدین است) و تحصیل کرده مذهبی است اما مجتهد نیست. البته اشکالی هم ندارد به هر حال رئیس جمهور که نباید کامل باشد.
دموکراسی با دین سازگار نیست
* یکی از ضایعات فرهنگی ما صندوقهای رأی است. برخی میگویند با به قدرت رسیدن اصولگرایان در سال 84 نظام را از انحراف نجات دادیم. با این مبنا میگویند اگر بخواهیم این ریلگذاریها را ادامه دهیم نیازمند رأیگیری از مردم هستیم. حالا چه اشکالی دارد چند بحث فرهنگی و شعار هم مطرح کنیم که متدینین قبول ندارند اما طیف خاکستری را جذب کنیم . این افراد هدف خود را نیز تقویت نظام اسلامی معرفی میکنند. نظر شما چیست؟
صغری کبری چیدن دیدگاه این افراد درست بوده ولی نتیجه غلط است. البته ضربه و آفتهایی هم که دارد مربوط به دموکراسی است. دموکراسی با دین سازگار نیست. متأسفانه در این سی سال این مفهوم را گسترش دادند. امام (ره) نیز از دموکراسی نام نمیبردند. ما یک مکانیزمی به عنوان رأیگیری گذاشتیم که نظام پا بگیرد. ولی کسانی که حاکمیت تئوری و عملی داشتند دموکراسی را اصل نظام قرار دادند.
بنده کتاب «دولت دین» را در اختیار شما گذاشتهام. امام در آنجا میگوید که " مشروعیت نظام با رأی مردم نیست که بگویند هر کسی رأی آورد بگوید من بر این مردم حاکم هستم. مشروعیت در چارچوب اسلام است " ولی این فراموش شده است. بر همین اساس صحبت آنها با حساب دموکراسی درست است. تأکید میکنم که احمدینژاد با رأیآوری خود خدمتهای بزرگی به انقلاب کرد و مردم نیز این رأی را دادند که همینطور بشود. ولی اشتباه نشود که شما به هر شکلی باید رأی بیاوری. اگر فرد به هر شکل رأی بیاورد دیگر این خدمتها وجود ندارد. اما برخی میخواهند به هر شکلی رأی بیاورند.
لاریجانی کاری کرد که اصلاح طلبان نیز جرات انجامش را نداشتند!
* اخیراً درون جریان اصولگرایی یک جریان انقلابی به وجود آمده و طیفی از نیروهای انقلاب اصولگرا جبههای را به نام پایداری شکل دادهاند از جمله کسانی مانند دکتر الهام و لنکرانی که جزو هیأت مؤسسان آن هستند. آیا امیدی به اینکه جبههای بیاید و یک پالایشی درون اصولگرایی به وجود بیاید و از طریق آن مطالبات کشور را پیگیری کرد وجود دارد؟
شما به دلیل شناختی که از بنده دارید میدانید که من فردی اندیشهای هستم و نه سیاسی. به ویژه شعر پدرم را که در زمان شاه گفتند قبول دارم که میگوید:
لاریجانی کاری کرد که اصلاح طلبان نیز جرات انجامش را نداشتند!
* اخیراً درون جریان اصولگرایی یک جریان انقلابی به وجود آمده و طیفی از نیروهای انقلاب اصولگرا جبههای را به نام پایداری شکل دادهاند از جمله کسانی مانند دکتر الهام و لنکرانی که جزو هیأت مؤسسان آن هستند. آیا امیدی به اینکه جبههای بیاید و یک پالایشی درون اصولگرایی به وجود بیاید و از طریق آن مطالبات کشور را پیگیری کرد وجود دارد؟
شما به دلیل شناختی که از بنده دارید میدانید که من فردی اندیشهای هستم و نه سیاسی. به ویژه شعر پدرم را که در زمان شاه گفتند قبول دارم که میگوید:
زنان را در سیاست راه دادن
زیان آرد به استقلال کشور
منظور کارهای سیاسی است. خود بنده نیز از ابتدای انقلاب هرگونه تلاشی که به ذهنم میرسید برای پیشبرد انقلاب کردهام جز اینکه عضو گروهها و حزبها شوم. اصل حزب را نیز یک راهکار قدرتطلبانه میدانم که فقط برای اهداف سیاسی تعیین شده است. اصولگرایانی که حزب زدند و مجلس هفتم و هشتم را گرفتند نیز نتیجه کارشان را میبینید. مشاهده میکنید که با حضرت آقا نیز درافتادند. همایش سیامین سال مجلس را آقای لاریجانی گرفت که شاید هیچ اصلاحطلبی جرأت نمیکرد این کار را انجام دهد و از ضدانقلابها و زندانیان مجرم نیز دعوت کرد.
احمدی نژاد خالق سوم تیر بود/ مردم به جبهه پایداری اقبال دارند
بنده از تأسیس این جبهه خبر نداشتم ولی بعداً شعارها و افکار آنها را دیدم و همچنین با افکار همسر خود نیز آشنایی دارم. این افراد فکر میکنند که شعارها و خواسته های نیروهای وفادار به انقلاب را گرفتهاند و اعلام کردهاند. در واقع همان تودههایی که سوم تیر به احمدینژاد رأی دادند. امیدوارم این حرف بنده را منتشر کنید؛ به نظرم سوم تیر را احمدینژاد خلق کرد. اگر کس دیگری بود سوم تیری به وجود نمیآمد و به گفته آیتالله خزعلی در سال 88 اگر احمدینژاد نبود موسوی روی کار میآمد چون هیچکس توان رقابت با او را نداشت.
این گروه گفتمان تودههای وفادار را مطرح کرده است. بنده فکر میکنم افرادی که معرفی شدهاند را مردم میشناسند و الان هم مورد اعتماد هستند و رویکرد بسیاری را به خود جلب میکنند. همان روزی که اعلام حضور این جبهه شده بود، تلفنهای زیادی به من شد و افراد اظهار شادمانی کردند. متأسفانه فکر میکنم درگیری دیگر گروههای اصولگرا با این جبهه بر سر همین است که احساس میکنند رویکرد مردم به سمت این جبهه میرود. امید دارم اگر این جبهه در مسأله رأیگیری موفق شد و رویکرد مردم را دید، از شعارهای خود فاصله نگیرد.
نمی توان همه مطالب خاتون را رد کرد/ آقای کلهر چرا رضاخان را لعنت نمی کند؟
* شما حتما ویژهنامه خاتون را مطالعه کردهاید؟ میخواستم نظر شما را درباره مطالب آن بدانم. فکر میکنید چه ضرورتی دارد در این فضا، بحثهایی را اینگونه مطرح کنیم؟
وقتی نشریه خاتون را سطر به سطر نگاه کنید نمیتوانید دربست آنرا رد کنید. بزرگانی در آنجا صحبتهای دینی دارند. امثال آیتالله خاتمی و حائری شیرازی صحبتهای دینی کرده اند. مقالاتی از خانمهای دینی نیز وجود دارد. مثلاً یک خانمی بسیار زیبا قانون سر کردن چادر در حرمهای امامان را توضیح داده است. اینها مطالب خوبی است.
منظور کارهای سیاسی است. خود بنده نیز از ابتدای انقلاب هرگونه تلاشی که به ذهنم میرسید برای پیشبرد انقلاب کردهام جز اینکه عضو گروهها و حزبها شوم. اصل حزب را نیز یک راهکار قدرتطلبانه میدانم که فقط برای اهداف سیاسی تعیین شده است. اصولگرایانی که حزب زدند و مجلس هفتم و هشتم را گرفتند نیز نتیجه کارشان را میبینید. مشاهده میکنید که با حضرت آقا نیز درافتادند. همایش سیامین سال مجلس را آقای لاریجانی گرفت که شاید هیچ اصلاحطلبی جرأت نمیکرد این کار را انجام دهد و از ضدانقلابها و زندانیان مجرم نیز دعوت کرد.
احمدی نژاد خالق سوم تیر بود/ مردم به جبهه پایداری اقبال دارند
بنده از تأسیس این جبهه خبر نداشتم ولی بعداً شعارها و افکار آنها را دیدم و همچنین با افکار همسر خود نیز آشنایی دارم. این افراد فکر میکنند که شعارها و خواسته های نیروهای وفادار به انقلاب را گرفتهاند و اعلام کردهاند. در واقع همان تودههایی که سوم تیر به احمدینژاد رأی دادند. امیدوارم این حرف بنده را منتشر کنید؛ به نظرم سوم تیر را احمدینژاد خلق کرد. اگر کس دیگری بود سوم تیری به وجود نمیآمد و به گفته آیتالله خزعلی در سال 88 اگر احمدینژاد نبود موسوی روی کار میآمد چون هیچکس توان رقابت با او را نداشت.
این گروه گفتمان تودههای وفادار را مطرح کرده است. بنده فکر میکنم افرادی که معرفی شدهاند را مردم میشناسند و الان هم مورد اعتماد هستند و رویکرد بسیاری را به خود جلب میکنند. همان روزی که اعلام حضور این جبهه شده بود، تلفنهای زیادی به من شد و افراد اظهار شادمانی کردند. متأسفانه فکر میکنم درگیری دیگر گروههای اصولگرا با این جبهه بر سر همین است که احساس میکنند رویکرد مردم به سمت این جبهه میرود. امید دارم اگر این جبهه در مسأله رأیگیری موفق شد و رویکرد مردم را دید، از شعارهای خود فاصله نگیرد.
نمی توان همه مطالب خاتون را رد کرد/ آقای کلهر چرا رضاخان را لعنت نمی کند؟
* شما حتما ویژهنامه خاتون را مطالعه کردهاید؟ میخواستم نظر شما را درباره مطالب آن بدانم. فکر میکنید چه ضرورتی دارد در این فضا، بحثهایی را اینگونه مطرح کنیم؟
وقتی نشریه خاتون را سطر به سطر نگاه کنید نمیتوانید دربست آنرا رد کنید. بزرگانی در آنجا صحبتهای دینی دارند. امثال آیتالله خاتمی و حائری شیرازی صحبتهای دینی کرده اند. مقالاتی از خانمهای دینی نیز وجود دارد. مثلاً یک خانمی بسیار زیبا قانون سر کردن چادر در حرمهای امامان را توضیح داده است. اینها مطالب خوبی است.
خود شما با این دیدگاه فرهنگی که آقای مشایی مطرح میکند فکر میکنید چه هدفی را در این نشریه دنبال میکنند؟
مطالب منفی خاتون یکی مصاحبه آقای کلهر است که باز میگویم که جملات ایشان را تحریف هم کردهاند. البته قبلاً هم از اینگونه حرفها زدهاند. آیا ایشان نمیداند که امیرالمؤمنین میفرماید سه خصلت برای مردان بد و برای زنان خوب است یکی ترس، تکبر و سخاوت. یعنی تکبر همان وقار زنان است که برای مرد بد بوده و برای زنان نیک. اگر رنگ مشکی رنگ تکبر است پس این برای زن یک زینت محسوب میشود.
چطور آقای کلهر چند بار تا به حال مصاحبه کرده و این حرف را میزند؟ بنده از گردانندگان خاتون و آقای کلهر سؤال دارم که اگر قرار است ناصرالدین شاه ملعون لعنتی، به گفته آقای کلهر آتش به قبرش ببارد پس چرا نمیگوید خدا رضاخان را لعنت کند که با سر نیزه چادر را از سر زنان کشید؟ چرا دلشان نمیآید؟ اصل کار را مسئولان 30 ساله نظام انجام دادهاند. هماکنون در همه نوشتهها، فیلمها و تصاویر قاجار به شدت و تحقیر میشود ولی پهلویها مصون ماندهاند. این خیلی جالب است. شما به جملات حضرت امام نگاه کنید وقتی که شاهان را میکوبیدند میگفتند " همه خبیث بودند به ویژه این پدر و پسر و بعد میفرمودند به پسر از پدر بدتر بود. من نمیفهمیدم ولی بعداً دیدم که رضاخان با سرنیزه دینستیزی کرد و پسر با جنگ نرم.
مصاحبه بنده را نیز قبلاً گرفته بودند و اعلام کردم که اگر قرار بود در کنار این حرفها قرار گیرد اجازه نمیدادم چاپ شود، چون اصلاً تیپ حرفهای من فرق دارد. آن اواخر نشریه که عکس دختران قهرمان را زدند الگوهایی است که مسئولان جمهوری اسلامی دادهاند. وقتی دهه فجر میشود صدا و سیما میآید با هنرپیشهها مصاحبه میکند.
در پایان امیدوارم نظام اسلامی ما در عرصه فرهنگی دچار قهقرا نشود و بتوانیم یک الگوی موفق فرهنگی مبتنی بر آموزه های دینی را به نسل تشنه معنویت و عدالت عرضه نماییم.
مطالب منفی خاتون یکی مصاحبه آقای کلهر است که باز میگویم که جملات ایشان را تحریف هم کردهاند. البته قبلاً هم از اینگونه حرفها زدهاند. آیا ایشان نمیداند که امیرالمؤمنین میفرماید سه خصلت برای مردان بد و برای زنان خوب است یکی ترس، تکبر و سخاوت. یعنی تکبر همان وقار زنان است که برای مرد بد بوده و برای زنان نیک. اگر رنگ مشکی رنگ تکبر است پس این برای زن یک زینت محسوب میشود.
چطور آقای کلهر چند بار تا به حال مصاحبه کرده و این حرف را میزند؟ بنده از گردانندگان خاتون و آقای کلهر سؤال دارم که اگر قرار است ناصرالدین شاه ملعون لعنتی، به گفته آقای کلهر آتش به قبرش ببارد پس چرا نمیگوید خدا رضاخان را لعنت کند که با سر نیزه چادر را از سر زنان کشید؟ چرا دلشان نمیآید؟ اصل کار را مسئولان 30 ساله نظام انجام دادهاند. هماکنون در همه نوشتهها، فیلمها و تصاویر قاجار به شدت و تحقیر میشود ولی پهلویها مصون ماندهاند. این خیلی جالب است. شما به جملات حضرت امام نگاه کنید وقتی که شاهان را میکوبیدند میگفتند " همه خبیث بودند به ویژه این پدر و پسر و بعد میفرمودند به پسر از پدر بدتر بود. من نمیفهمیدم ولی بعداً دیدم که رضاخان با سرنیزه دینستیزی کرد و پسر با جنگ نرم.
مصاحبه بنده را نیز قبلاً گرفته بودند و اعلام کردم که اگر قرار بود در کنار این حرفها قرار گیرد اجازه نمیدادم چاپ شود، چون اصلاً تیپ حرفهای من فرق دارد. آن اواخر نشریه که عکس دختران قهرمان را زدند الگوهایی است که مسئولان جمهوری اسلامی دادهاند. وقتی دهه فجر میشود صدا و سیما میآید با هنرپیشهها مصاحبه میکند.
در پایان امیدوارم نظام اسلامی ما در عرصه فرهنگی دچار قهقرا نشود و بتوانیم یک الگوی موفق فرهنگی مبتنی بر آموزه های دینی را به نسل تشنه معنویت و عدالت عرضه نماییم.
با تشکر از شما که این فرصت را در اختیار مشرق گذاشتید.